
قيام، مرد و زن نمى شناسد و سازندگى مرزى ندارد، غيرت را در جنسيت حبس نكرده اند واين حصار و حايل نمى تواند چشم پوشى از رسالت بزرگى كه بر دوش انسان است را توجيه كند. و به آن امانت بزرگ نمى توان خيانت كرد.
نيمى از بشر را براى زندگى در جهل و بى خبرى نساخته اند و بار سنگين مسؤوليت را از آنان برنگرفته اند و «زن» بودن نبايد پوشيدن ترمه تساهلى باشد براى توجيه به عزلت كشيدن زنان.
هيچكس اين ظلم را روا نمى دارد كه چنين ادعا كند: شريف ترين موجودات خلقت را براى استثمار ساخته اند، و اينكه، «بشويند» و «برويند» و «بپرورند» و در جهل فرو برند و حول خود ننگرند، و خود را حلقه اى گسسته بدانند كه اتصالى به سلسله اى ندارد و اگر ارتباطى هست براى توليد نسل است و ابقاى نسل بشر.
در اجتماع زيستن يعنى «متاثر شدن» و «مؤثر بودن». و اين براى همه آدميان است و هر كس به مقتضاى توانش بهره اى از آن مىگيرد و يا ديگرى را بهره مند مىكند.

ادامه مطلب